صدراصدرا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات کودکی صدرا

اووخ

از زمانی که شما تونستی بایستی یا به وسایل تکیه کنی و بلند شی وایسی که حدود هشت ماهگی بود انگار مراقب از شما وارد مرحله جدیدی می شد. یعنی نیاز به پاییدن چهارچشمی بود. چون اون مواقع یهویی از پشت سر میفتادی و همش باید پشتت می بودم. البته بارها و بارها شده بود که سرت بخوره رو زمین و گریه کنی و من قبل ازینکه خودم بچه داشته باشم وقتی می دیدم بچه ای اینجوری یهو میفته خیلی ناراحت می شدم و می گفتم چرا اینقدر مامانش بی توجه هست و حتما خوب مواظبش نبوده و ... ولی بعد ازینکه خودم بچه دار شدم فهمیدم این افتادن ها یکی از مراحل جدانشدنی روند رشد بچه هاست و هر چقدر هم شش دانگ حواس آدم جمع باشه باز هم پیش میاد. خلاصه هنوز بعد از 28 ماه این پایش ادامه داره. ...
28 بهمن 1394

قُشباق!

این پست را خیلی مختصر را الان میگذارم چون هی یادم میره بنویسم. فرایند یادگیری زبان بچه ها برای من خیلی جالبه. دوست دارم در موردش بیشتر بدونم.  درسته که یکم دیر به حرف افتادی و زمانی که هجده ماهت بود در حد 30 کلمه میگفتی ولی روند پیشرفتت خیلی سریع تر از چیزی بود که فکر میکردم. از دو سالگی یعنی از حدود سه ماه پیش تقریبا همه جمله های ساده و پیچیده را میگی و بخصوص صرف فعل ها برای اشخاص و زمان فعل ها را خیلی خوب یاد گرفتی و اصلا اشتباه نگفتی مثل "داشتم میفتادم"! تا حدودی هم رعایت میکنی که برای بزرگترها فعل جمع احترام بکار ببری. فقط برای خودت همچنان در سوم شخص مفرد به سر می بری و خودت را صدرا صدا می زنی   یعنی ک...
13 بهمن 1394

دندان

چند روز قبل مامان یک جراحی دندون سخت داشت و بعدش کلی دستورالعمل که باید رعایت می کردم که سخت ترینش این بود که تا دو هفته نباید حرف می زدم مگر در حد ضرورت!  آخه من با این که آدم کم حرفی هستم ولی تازگی همش دارم با شما حرف می زنم و کلنجار می رم و بالاخره همش ضرورته. خلاصه ما هم چند روز حسابی به مامان جون زحمت دادیم . البته همه کارها و شیطونی هات یه طرف، خواباندن شب ها هم یک طرف. تو این چند شب اولین باری که جدا از من خوابیدی را تجربه کردم. ماجرای خوابیدنت خیلی طولانیه و باید سر فرصت بنویسم. راستی در جریان گریه هات من تازه متوجه شدم که دو تا دندون آسیاب دومت هم درآمده و ظاهرا چند هفته ای می شه ولی اصلا نشده بود قبلش ببینم. حالا می مونه مرا...
13 بهمن 1394

سرتو میخوای اصلاح کنی؟

یکی از کارهای تقریبا سخت برای بچه ها کوتاه کردن موی آنهاست. چون بچه ها هیچ علاقه ای ندارند و معمولا تا حدود دو سالگی گریه می کنن که البته باز هم محدوده سنیش برای بچه ها با هم فرق دارد. بعضی مامانها خودشون توی خونه دست به قیچی میشن ولی من تا حالا این کار را نکردم چون به محض اینکه اعتراض کنی کوتاه میام و می خوام همه چیز مطابق میلت پیش بره و ترجیح میدم ببرمت آرایشگاه کودک که به هر حال کار را باید به کاردان سپرد. خلاصه این هم یکی از آن کارهایی هست که من هیچ عجله ای برای انجامش ندارم و دوست دارم از زیرش در برم و اگر مامان جون اینقدر تذکر نمی دادن که موهای بچه باید مرتب باشه من دیر به دیر تر میبردمت آرایشگاه! چند روز پیش بالاخره موفق شدیم بب...
2 بهمن 1394
1